امشب ز دریا با دلم از عشق تو نوشیده ام
اما در این غربت ببین ، از دوریت پژمرده ام
امشب غرور آفتاب در سایه ی شب مانده است
باغ ستاره ، شمع ماه ، اما به دل غم داده ام
امشب سراب خاطره ، رویای عشقم آمده
با این سراب آشنا ، در آرزویت مانده ام
دیدار رویت ای نگار ، دیدار خورشید عیان
در آرزوی گرمیت ، در پای شب افتاده ام
آیم به دیدار صفا ، در گرمی آغوش یار
آغوش گشا ، لیلی که من ، با عشق تو خندیده ام
شعر از : قاسمعلی رحمانی
کپی با ذکر منبع و نام شاعر مجاز می باشد