من مستم و دیوانه ام ، در غصه و غم مانده ام
با من بگو ای مهربان، تا کی در این در، مانده ام
خواهم که فریادی کنم ، با چشم خون ، راهی شوم
در محضرت ای ساقیا ، گویم چرا درمانده ام
هر لحظه شکرت کرده ام ، در ناله سجده کرده ام
در دشت غمها چون اسیر ، در غل و زنجیر شده ام
ای ساقیا من خسته ام ، با ظلم و جور آغشته ام
گویا خطایی هست که من ، همسایه غم گشته ام
دستم به سویت آورم ، جانم فدایت کرده ام
این غصه ببریده امان ، در ناله باز شکرانه ام
شعر از قاسمعلی رحمانی
کپی با ذکر منبع و نام شاعر مجاز می باشد